گلچین اشعار ناب، مطالب عمومی، علمی و آموزشی
ناز پرورده ‌ای و درد نمی‌ دانی چیست
سه شنبه 2 آبان 1396 ساعت | بازديد : 692 | نويسنده : رامین | ( نظرات )

ناز پرورده ‌ای و درد نمی‌ دانی چیست

گریه ی ممتد یک مرد نمی‌ دانی چیست

 

روی پوشاندی و پوشاندن این ماه تمام

آنچه با اهل زمین کرد نمی‌دانی چیست

 

در کجا علم سخن یاد گرفتی که هنوز

ظاهرا معنی "برگرد" نمی ‌دانی چیست

 

شادمان باش ولی حال مرا هیچ مپرس

آنچه غم بر سرم آورد نمی‌ دانی چیست

 

گفتم از عشق تو دلخون شده ‌ام، خندیدی

نازپرورده ‌ای و درد نمی‌ دانی چیست

سجاد سامانی

***

تک درخت



|
امتياز مطلب : 15
|
تعداد امتيازدهندگان : 4
|
مجموع امتياز : 4


دلم را شکستی نگفتم چرا
پنج شنبه 9 شهريور 1396 ساعت | بازديد : 415 | نويسنده : رامین | ( نظرات )

به قلبم نشستی نگفتم چرا

دلم را شکستی نگفتم چرا

 

به تاری ز گیسوی ابریشمت

دلم را ببستی نگفتم چرا

 

یکی خواب شبهای چشمم ربود

چو دیدم تو هستی نگفتم چرا

 

تو آن بیت سبزی که در شعر من

به زاری نشستی نگفتم چرا

 

هر آن عهد بستی به روز خزان

بهاران گسستی نگفتم چرا

 

بیا امشب از دوش جبران بکن

که دزدانه جستی نگفتم چرا

قنبر علیزاده

 

 



|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0


در اين عمري که ميدانی فقط چندي تو مهماﻧﻲ!
چهار شنبه 18 مرداد 1396 ساعت | بازديد : 1120 | نويسنده : رامین | ( نظرات )

در اين عمري که ميدانی

فقط چندي تو مهماﻧﻲ!

به جان و دل

تو عاشق باش

رفيقان را

مراقب باش

مراقب باش ﺗﻮ به آﻧﻲ،

دل موري نرنجاﻧﻲ...

که در آخر تو ميمانـﻲ و

مشتي خاک که از آﻧﻲ...



|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0


گفت با طعنه منبری به چنار
چهار شنبه 11 مرداد 1396 ساعت | بازديد : 533 | نويسنده : رامین | ( نظرات )

می گویند منبر را از چوب درخت گردو می‌سازند چون که چوب آن بسیار محکم است و البته سایه و میوه خوبی هم دارد. اما درخت چنار میوه ندارد، سایه آنچنانی هم ندارد و از آن چوبه دار می‌سازند. استاد شهریار ویژگی این دو درخت را در شعر خود این چنین سروده است:

گفت با طعنه منبری به چنار

سرفرازی چه می‌کنی؟ بی بار

نه مگر ننگ هر درختی تو؟

کز شما ساختند چوبه دار

 

پس بر آشفت آن درخت دلیر

رو به منبر چنین نمود اخطار

گفت گر منبر تو فایده داشت

کـار مردم نمی‌کشید به دار



|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0


مثل فرشته‌ها شده‌ای احتیاط کن
شنبه 17 مهر 1395 ساعت | بازديد : 433 | نويسنده : رامین | ( نظرات )

مثل فرشته‌ها شده‌ای احتیاط کن

زیبا و با صفا شده‌ای احتیاط کن

درهای بی‌قراری پروانه بسته نیست

ای غنچه‌ای که وا شده‌ای احتیاط کن

دیدم کسی که رد تو در باد می‌گرفت

در باد اگر رها شده‌ای احتیاط کن

از حالت نگاه تو احساس می‌شود

با عشق آشنا شده‌ای احتیاط کن

می‌ترسم از چشم بد این حسود‌ها

تفسیر رنگ‌ها شده‌ای احتیاط کن

وقتی طلوع می‌کنی از پشت پنجره

قابی پر از بلا شده‌ای احتیاط کن

چندیست من عاشق این زندگی شدم

حالا که جان ما شده‌ای احتیاط کن



|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0


ماه و ماهی
سه شنبه 13 مهر 1395 ساعت | بازديد : 508 | نويسنده : رامین | ( نظرات )

تو ماهی و من ماهی این برکه‌ی کاشی
اندوه بزرگی‌ست زمانی که نباشی

آه از نفس پاک تو و صبح نشابور
از چشم تو و حجره‌ی فیروزه تراشی

پلکی بزن ای مخزن اسرار که هر بار
فیروزه و الماس به آفاق بپاشی

ای باد سبک سار مرا بگذر و بگذار
هشدار که آرامش ما را نخراشی

هرگز به تو دستم نرسد ماه بلندم
اندوه بزرگی‌ست چه باشی، چه نباشی

 



|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0


كوك كن ساعتِ خویش
سه شنبه 13 مهر 1395 ساعت | بازديد : 796 | نويسنده : رامین | ( نظرات )

كوك كن ساعتِ خویش

اعتباری به خروسِ سحری، نیست دگر

دیر خوابیده و برخاستنش دشوار است

كوك كن ساعتِ خویش

كه مـؤذّن، شبِ پیـش

دسته گل داده به آب

و در آغوش سحر رفته به خواب

كوك كن ساعتِ خویش

شاطری نیست در این شهرِ بزرگ

كه سحر برخیزد

شاطران با مددِ آهن و جوشِ شیرین

دیر برمی‌خیزند

كوك كن ساعتِ خویش

كه سحرگاه كسی

بقچه در زیر بغل، راهیِ حمّامی نیست

كه تو از لِخ لِخِ دمپایی و تك سرفهی او برخیزی

كوك كن ساعتِ خویش

رفتگر مُرده و این كوچه دگر

خالی از خِش خِشِ جارویِ شبِ رفتگر است

كوك كن ساعتِ خویش

ماكیان‌ها همه مستِ خوابند

شهر هم خوابِ اینترنتیِ عصرِ اتم میبیند

كوك كن ساعتِ خویش

كه در این شهر، دگر مستی نیست

كه تو وقتِ سحر، آنگاه كه از میكده بر می‌گردد

از صدای سخن و زمزمه‌ی زیرِ لبش برخیزی

كوك كن ساعتِ خویش

اعتباری به خروسِ سحری نیست دگر،

و در این شهر سحرخیزی نیست

 

برچسب‌ها: ساعت , کوک , خروس , سحر , مست , شهر , ,


|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0


جای تو خالیست
شنبه 3 مهر 1395 ساعت | بازديد : 319 | نويسنده : ارشیا | ( نظرات )

 

امروز که محتاج توام جای تو خالیست

فردا که می آیی به سراغم نفسی نیست

**********

کاش ای تنها امید زندگی

می توانستم فراموشت کنم

**********

کاش احساس نیاز دیدنت

 از وجودم چون وجودت دور بود


موضوعات مرتبط: اشعار و ابیات ناب , ,

|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0


افسانه ی زندگیی
شنبه 3 مهر 1395 ساعت | بازديد : 238 | نويسنده : ارشیا | ( نظرات )

                                      

                                              بنام خداوند رازها

 

         یک روز رسد غمی به اندازه ی کوه

         یک روز رسد نشاط اندازه ی دشت

                                                         افسانه ی زندگی چنین است عزیز

                                                        در سایه ی کوه باید از دشت گذشت


موضوعات مرتبط: اشعار و ابیات ناب , ,

|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0


آخرین حرف تو چیست؟
شنبه 3 مهر 1395 ساعت | بازديد : 285 | نويسنده : رامین | ( نظرات )

قصه از حنجره‌ایست که گره خورده به بغض

صحبت از خاطره‌ایست که نشسته لب حوض

یک طرف خاطره‌ها!

یک طرف پنجره‌ها!

در همه آوازها! حرف آخر زیباست!

آخرین حرف تو چیست که به آن تکیه کنم؟

حرف من دیدن پرواز تو در فرداهاست

 

تک درخت

 



|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0


مهر کس را بی‌گدار از قلب خود بیرون نکن
شنبه 3 مهر 1395 ساعت | بازديد : 331 | نويسنده : رامین | ( نظرات )

این شعر بسیار زیبا را حتما بخونید. پشیمون نمی‌شید.

 

انتهای شک اگر انکار باشد بهتر است

هر خطای فاحشی یک بار باشد بهتر است

مهر کس را بی‌گدار از قلب خود بیرون نکن

قبل هر اخراج اگر اخطار باشد بهتر است

هر که می‌خواهد به دست آرد دلی از سنگ را

در کنار صدق اگر مکار باشد بهتر است

بیم خواب‌آلودگی دارد مسیر مستقیـم

راه اگر پرپیچ و ناهموار باشد بهتر است

روبروی خانه وقتی هرزه چشمی خانه کرد

جای چشم پنجره، دیوار باشد بهتر است

بوسه با اکراه، شیرین‌تر از آغوش رضاست

گاه جای اختیار اجبار باشد بهتر است

بوسه‌های مخفیانه غالبا شیرین‌ترند

پشت پرده دست اگر در کار باشد بهتر است

در کنارم در امانی از گزند روزگار

گل میان بازوان خار باشد بهتر است

گیسوانت را بپیچ این بار دور گردنم

گاه اگر اعدام در انظار باشد بهتر است

تا بگیری پاسخت را خیره در چشمم شدی

گاه پرسش هرقَدَر دشوار باشد بهتر است

چشم عاشق چون نداند قدر روز وصل را

دائما در حسرت دیدار باشد بهتر است

شکوه‌های کهنه اما چون لحافی چرکمُرد

بعد از این هم گوشه‌ی انبار باشد بهتر است

قیمت دنیای جاویدان بهای مرگ نیست

زندگی تنها همین یک بار باشد بهتر است

 

 

تک درخت

 



|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0


من از لیلا شنیدم یا علی گفت
سه شنبه 30 شهريور 1395 ساعت | بازديد : 327 | نويسنده : رامین | ( نظرات )

 تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com

 یا علی(ع)

 من از لیلا شنیدم یا علی گفت
به مجنونی رسیدم یا علی گفت

مگر این وادی دارالجنون است
که هر دیوانه دیدم یا علی گفت

نسیمی غنچه‌ای را باز می‌کرد
به گوش غنچه آندم یا علی گفت

خمیر خاک آدم چون سرشته
چو بر میخاست آدم، یا علی گفت

مسیحا هم دم از اعجاز می‌زد
زبس بیچاره مریم یا علی گفت

مگر خیبر زجایش کنده میشد
یقین آنجا علی هم یا علی گفت

علی را ضربتی کاری نمیشد
گمانم ابن ملجم یا علی گفت

دلا باید که هردم یا علی گفت
نه هر دم بل دمادم یا علی گفت

که در روز ازل قالوبلا را
هر آنچه بود عالم یا علی گفت

محمد در شب معراج بشنید
ندایی آمد آن‌هم یا علی گفت

پیمبر در عروج از آسمان‌ها
بقصد قرب اعظم یا علی گفت

به هنگام فرو رفتن به طوفان
نبی الله اکرم یا علی گفت

به هنگام فکندن داخل نار
خلیل‌الله اعظم یا علی گفت

عصا در دست موسی اژدها شد
کلیم آن‌جا مُسَلَم یا علی گفت

کجا مرده به آدم زنده می‌شد!
یقین عیسی بن مریم یا علی گفت

علی در خم به دوش آن پیمبر
قدم بنهاد و آندم یا علی گفت

  تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com

تک درخت

 

 



|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0


یوسف به این رها شدن از چاه دل مبند
پنج شنبه 25 شهريور 1395 ساعت | بازديد : 322 | نويسنده : رامین | ( نظرات )

از باغ می‌برند چراغانی‌ات کنند 

تا کاج جشن‌های زمستانی‌ات کنند

پوشانده‌اند صبح تو را ابرهای تار

تنها به این بهانه که بارانی‌ات کنند

یوسف به این رها شدن از چاه دل مبند

 این بار می‌برند که زندانی‌ات کنند

ای گل گمان مبر به شب جشن می‌روی 

شاید به خاک مرده‌ای ارزانی‌ات کنند

یک نقطه بیش فرق رحیم و رجیم نیست

ازنقطه‌ای بترس که شیطانی‌ات کنند

آب طلب نکرده همیشه مراد نیست

گاهی بهانه است که قربانی‌ات کنند

 

فاضل نظری

تک درخت

 



|
امتياز مطلب : 6
|
تعداد امتيازدهندگان : 2
|
مجموع امتياز : 2


عـاصی شدم ، بریـده‌ام از این‌همه عـذاب
چهار شنبه 24 شهريور 1395 ساعت | بازديد : 264 | نويسنده : رامین | ( نظرات )

عـاصی شدم ، بریـده‌ام از این‌همه عـذاب
از گـریـه‌هـای هـرشبـه‌ام روی رختـخواب

ده سـال مـی‌شـود کـه بـرایـم غـریبـه‌ای
ده سال مـی‌شود کـه خـرابـم، فقـط خراب

شایـد تـو هـم شبیـه دلـم درد مـی‌کشـی
شاید تو هم همیشه خودت را زدی به خواب

از مـن چـه دیـده‌ای کـه رهـایم نمی‌کنی؟
جـز بیقـراری و غـم و انـدوه و اعتصاب؟

جــز فکـرهـای منفـی و تصمیـم‌های بـد
جـز قـرص‌های صورتـی ضـد اضطراب؟

اصـلا تـو بـهتـرین بشـری، مـن بدم بدم
بگـذار تـا فرو بـروم تــــوی منــجلاب

زهرا شعبانی

 

 



|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0


مرگ در قاموس ما از بی وفایی بهتر است (شعر بسیار زیبا از فاضل نظری)
یک شنبه 21 شهريور 1395 ساعت | بازديد : 480 | نويسنده : رامین | ( نظرات )

مرگ در قاموس ما از بی وفایی بهتر است

در قفس با دوست مردن از رهایی بهتر است

 

قصه‌ی فرهاد دنیا را گرفت ای پادشاه

دل به دست آوردن از کشورگشایی بهتر است

 

تشنگانِ مِهر محتاج ترحم نیستند

کوشش بیهوده در عشق از گدایی بهتر است

 

باشد ای عقل معاش اندیش، با معنای عشق

آشنایم کن ولی نا آشنایی بهتر است

 

فهم این رندی برای اهل معنا سخت نیست

دلبری خوب است، اما دلربایی بهتر است

 

هر کسی را تاب دیدار سر زلف تو نیست

این‌که در آیینه گیسو می‌گشایی بهتر است

 

کاش دست دوستی هرگز نمی‌دادی به من

آرزوی وصل از بیم جدایی بهتر است

 

فاضل نظری



|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0


درخت فرسوده
شنبه 20 شهريور 1395 ساعت | بازديد : 399 | نويسنده : رامین | ( نظرات )

منم که تا تو نخوابی نمی‌برد خوابم

تو درد عشق ندانی، بخواب آسوده

ز ریشه کندن این دل تبر نمی‌خواهد

به یک اشاره می‌افتد درخت فرسوده

 



|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0


پشت دیـوار همین کـوچه به دارم بزنید
جمعه 19 شهريور 1395 ساعت | بازديد : 300 | نويسنده : رامین | ( نظرات )

پشت دیـوار همین کـوچه به دارم بزنید

 مـن کـه رفتـم بنشینید و هـوارم بزنیـد

بـاد هـم آگهـی مرگ مـرا خواهد بـرد

بنویسـید کـه بــد بـودم و جـارم بزنـید

من از آییـن شما سـیر شدم، سـیر شـدم

پنجه در هرچه که من واهمه دارم بزنیـد

دست‌هایم چقدر بـود و به دریـا نرسیـد

خبـر مـرگ مـرا طعنــه بـه یـــارم بزنید

آی آن‌ها که به بی‌برگـی من می‌خندید

مـرد باشـید و  بـیـاییـد و کنـارم بـزنیـد



|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0


دعا
جمعه 19 شهريور 1395 ساعت | بازديد : 336 | نويسنده : رامین | ( نظرات )

 

من دوش دعا کردم و باد آمینا

تا به شود آن دو چشم بادامینا

از دیده‌ی بدخواه ترا چشم رسید

در دیده‌ی بدخواه تو بادا مینا

 

 

ابوسعید ابوالخیر

 

 



|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0


صد بار اگر توبه شکستی باز آ-رباعیات ابوسعید ابوالخیر
جمعه 19 شهريور 1395 ساعت | بازديد : 537 | نويسنده : رامین | ( نظرات )

باز آ باز آ هر آنچه هستی باز آ

گر کافر و گبر و بت‌پرستی باز آ

این درگه ما درگه نومیدی نیست

صد بار اگر توبه شکستی باز آ

 



|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0


شعر زیبای "قدر استاد" از ایرج میرزا
جمعه 19 شهريور 1395 ساعت | بازديد : 463 | نويسنده : رامین | ( نظرات )

گفت استاد مبر درس از یاد

یاد باد آن چه مرا گفت استاد

یاد باد آن که مرا یاد آموخت

آدمی نان خورد از دولت یاد

هیچ یادم نرود این معنی

که مرا مادر من، نادان زاد

پدرم نیز چو استادم دید

گشت از تربیت من آزاد

پس مرا منت از استاد بُوَد

که به تعلیم من اُستاد اِستاد

هر چه می‌دانست آموخت مرا

غیر یک اصل که ناگفته نهاد

قدر استاد نکو دانستن

حیف! استاد به من یاد نداد

 گر بِمُردَست، روانش پر نور

ور بُوَد زنده خدا یارش باد

 

ایرج میرزا

 

 



|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0


دزد و قاضی
پنج شنبه 18 شهريور 1395 ساعت | بازديد : 341 | نويسنده : رامین | ( نظرات )

 

برد دزدی را سوی قاضی عسس

خلق بسیاری روان از پیش و پس

گفت قاضی کاین خطاکاری چه بود

دزد گفت از مردم آزاری چه سود

گفت، بدکردار را بد کیفر است

گفت، بدکار از منافق بهتر است

گفت، هان بر گوی شغل خویشتن

گفت، هستم همچو قاضی راهزن

گفت، آن زرها که بردستی کجاست

گفت، در همیان تلبیس شماست

گفت، آن لعل بدخشانی چه شد

گفت، می‌دانیم و میدانی چه شد

گفت، پیش کیست آن روشن نگین

گفت، بیرون آر دست از آستین

دزدی پنهان و پیدا، کار توست

مال دزدی، جمله در انبار توست

تو قلم بر حکم داور می‌بری

من ز دیوار و تو از در می‌بری

حد بگردن داری و حد می‌زنی

گر یکی باید زدن، صد می‌زنی

می‌زنم گر من ره خلق، ای رفیق

در ره شرعی تو قطاع الطریق

می‌برم من جامه‌ی درویش عور

تو ربا و رشوه می‌گیری به زور

دست من بستی برای یک گلیم

خود گرفتی خانه از دست یتیم

من ربودم موزه و طشت و نمد

تو سیه‌دل مدرک و حکم و سند

دزد جاهل، گر یکی ابریق برد

دزد عارف، دفتر تحقیق برد

دیده‌های عقل، گر بینا شوند

خودفروشان زودتر رسوا شوند

دزد زر بستند و دزد دین رهید

شحنه ما را دید و قاضی را ندید

من براه خود ندیدم چاه را

تو بدیدی، کج نکردی راه را

میزدی خود، پشت پا بر راستی

راستی از دیگران می‌خواستی!

دیگر ای گندم نمای جو فروش

با ردای حجب، عیب خود مپوش

چیره‌دستان می‌ربایند آن‌چه هست

می‌برند آنگه ز دزد کاه، دست

در دل ما حرص، آلایش فزود

نیت پاکان چرا آلوده بود

دزد اگر شب، گرم یغما کردنست

دزدی حکام، روز روشن است

حاجت ار ما را ز راه راست برد

دیو، قاضی را بهرجا خواست برد

 

پـرویـن  اعـتـصـامـی

 

 



|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0


لعنت به تو و ذات خرابت
پنج شنبه 18 شهريور 1395 ساعت | بازديد : 1408 | نويسنده : رامین | ( نظرات )

لعنت به تو و ذات خرابت
ای زاده‌ی هفت پشت اصالت
در مکتب عشاق اگر این بود جوابت
لعنت به تو و ذات خرابت
ای شناگر قابل، تو آب نمی‌دیدی
بازیچه شب گردان، مهتاب نمی‌دیدی
ای زاده‌ی هفت پشت اصالت
تفسیر تو این بود اگر از ازل نجابت
لعنت به تو ذات خرابت
اینک تو و این مرداب
اینک تو و این مهتاب
بیداری اگر این ات
رفتیم، دگر در خواب
ای کرم بدن شب‌تاب
به به، چه قشنگی تو در این نقش برآبت
لعنت به تو و ذات خرابت
رفتیم و از این رفتن
رفتیم و از این رفتن بسیار تورا بخشید
آزادی و قلب تو بر رفتن خندید
آن تازه رس نوبر، گر حال مرا پرسید
گو شکر خدا گفتم و راضی زثوابت
بر اصل و نسب بالی، ای اصل و نسب عالی
ای کاش نبینی تو آن روز که پامالی
ای عشاق پوشالی اینک تو و جولانگه مستان شرابت
لعنت به تو و ذات خرابت
ای عاشق پوشالی گفتم که گلی افسوس
پا تا به سرت خاره، ای بی‌خبر و مدهوش
این مستی پیروزی چند است و نه بسیاره
سقای هزار تشنه‌ی آواره
سیراب شدند جملگی از آب سرابت
لعنت به تو و ذات خرابت
در آینه ات بنگر، در آینه ات بنگر، حیوان صفتی بینی
حاشا مکن این باور این دست تو نیست، اینی
این است ترازوی عدالت
تو پادشه مکر و رضالت
ارزانی آن تازه رس خوش قد و قامت
تو پیشکش و قصه‌ی ما هم به سلامت
ای زاده‌ی هفت پشت اصلات
تفسیر تو این بود اگر از، ازل نجابت
لعنت به تو و ذات خرابت
پایان سخن بشنو این غائله شد از نو
در مکتب عشاق اگر این بود همه صبر و قرارم
گر حوصله این بود و چنین پا به فرارم
این گونه اگر، گر به صفت بودم و حاضر به جوابم
لعنت به من و عشق و بر این ذات خرابم
اینک تو و این مرداب، اینک تو این مهتاب
بیداری اگر این است رفتیم دگر درخواب
ای کرم بدن شب تاب
به به چه قشنگی تو در این نقش بر آبت
لعنت به تو و ذات خرابت

 

مسعود فردمنش

 



|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0


کـار مــده نفـس تـبـه‌کــار را (پروین اعتصامی)
چهار شنبه 17 شهريور 1395 ساعت | بازديد : 358 | نويسنده : رامین | ( نظرات )

کـار مــده نفـس تـبـه‌کــار را             در صف گل جا مده این خار را

کشته نکـو دار که مـوش هـوی             خورده بسی خوشه و خـروار را

چرخ و زمین بنده‌ی تدبیـر تست            بنـده مـشـو درهـم و دینـار را

همـسر پـرهیـز نـگـردد طـمـع            بـا هـنـر انـبـاز مکـن عـار را

ای که شـدی تـاجـر بازار وقت            بنـگـر و بـشنـاس خـریـدار را

چرخ بدانست که کار تو چیست            دید چـو در دسـت تـو افزار را

بـار وبـال است تـن بـی‌تمـیز            روح چـرا می‌کشـد این بـار را

کـم دهـدت گـیـتی بسـیاردان           به که بسنجـی کـم و بسیـار را

تـا نـزنـد راهــروی را بـپـای           بـه کـه بکـوبنـد سـر مـار را

خیره نوشت آنچه نوشت اهرمن           پاره کن این دفتـر و طـومار را

هیچ خـردمند نپـرسـد ز مست           مـصـلحـت مـردم هـشیـار را

روح گـرفتار و بفکــر فــرار            فکـر همـیـن است گـرفتـار را

آیـنـه‌ی تسـت دل تـابـنــاک           بسـتر از ایـن آیـنـه زنـگـار را

دزد بر این خانه از آنرو گذشت          تـا بـشـنـاسـد در و دیـوار را

چرخ یکی دفتر کردارهـاسـت           پیشـه مکـن بیـهـده کـردار را

دست هنـر چید، نه دست هوس         میـوه‌ی ایـن شاخ نگـونسار را

رو گهری جوی که وقت فروش          خـیـره کـنـد مـردم بـازار را

در همه جا راه تو هموار نیست           مسـت مپـوی این ره هموار را



|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0


ای چراغ شام تاریکم از این خانه مرو...
چهار شنبه 17 شهريور 1395 ساعت | بازديد : 305 | نويسنده : رامین | ( نظرات )

ای چراغ شام تاریکم از این خانه مرو   ***   آشنای تو منم بر در بیگانه مرو

 شمع من باش و بمان نور ز تو اشک ز من   ***   جانفشان تو منم در بر پروانه مرو

سوختی جان مرا آه مکن، اشک مریز   ***   از بر عاشق دلداده غریبانه مرو



|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0


ما ز هر صاحب دلی یک رسته فن آموختیم
چهار شنبه 17 شهريور 1395 ساعت | بازديد : 323 | نويسنده : رامین | ( نظرات )

                           ما ز هر صاحب دلی یک رسته فن آموختیم

عشق از لیلی و صبر از کوه کن آموختیم

                      گریه از مرغ سحر، خودسوزی از پروانه‌ها

                                          صد سرا ویرانه شد، تا ساختن آموختیم

 



|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0


صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 7 صفحه بعد

موضوعات
تبادل لينک هوشمند

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان تک درخت و آدرس lonetree.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






آمار وب سايت

آمار مطالب

:: کل مطالب : 777
:: کل نظرات : 19

آمار کاربران

:: افراد آنلاين : 1
:: تعداد اعضا : 10

کاربران آنلاين


آمار بازديد

:: بازديد امروز : 34
:: بارديد ديروز : 16
:: بازديد هفته : 86
:: بازديد ماه : 2726
:: بازديد سال : 71028
:: بازديد کلي : 331410
منوي کاربري


عضو شويد


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشي رمز عبور؟

عضويت سريع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری